رمان اگنس
|رمان اگنس از قطره|
راوی که نویسندهای درجه دو می باشد داستانی در مورد اگنس مینویسد، او به دنبال پایان مناسب می باشد، پایانی که داستانش را دوست داشتنی و جذاب و همچنین خواندنی کند و همچنین در آخر خواننده با دو پایان مواجه می باشد. پایانی خوش و همچنین پایانی واقعی… در پایان خوش اگنس در کنار راوی به زندگی مشترکشان ادامه میدهد و همچنین پایان دو که در ده صفحهی آخر اجرا میمی شود. اگنسی که دیگر نیست. جهت او آن هم اتفاقی میافتد که راوی در ابتدای رمان گفته می باشد. اگنس میمیرد. داستانی او را میکشد و همچنین داستان خلق شده در تعلیق جهان داستانی و همچنین واقعی باقی میماند و همچنین آن خواننده می باشد که به آن پایان جهت میدهد: «آیا اگنس راوی را ترک کرد و همچنین زیرا و به درستی که در زندگی راوی حضور ندارد همین امر به نوعی مردن و مرگ تلقی میمی شود؟ آیا اگنس زاده خیال راوی بود، در داستانی زنده شد و همچنین در آن هم پایان یافت؟»
رمان اگنس اولین کتاب من می باشد از پتر اشتام بود و همچنین به قدری سبک نویسنده را دوست داشتم که سراغ باقی آثارش خواهم رفت. در نهایت آنکه نظر فردی یا شخصی من به آن شکل می باشد که اگنس واقعی بود. در زندگی راوی حضور داشت و همچنین بعد مرد. اگنس را زندگی بیعشق کشت. خیانت کشت. اگنس را معشوقش کشت. فردی که بین خوشبختی و همچنین آزادی، آزادی فردیاش را انتخاب کرد.
[ مطلب مرتبط: رمان گتسبی پهناور و بزرگ – رمان عاشقانه ]
جملاتی از متن رمان اگنس
اگنس گفت: هر وقت یک کتاب رو تا آخر میخونم، غمگین میشم. داستان که تموم میشه، زندگی آدم هم به آخر میرسه. ولی گاهی هم خوشحال میشم. هنگام و زمانی که که پایان داستان مثل رها شدن از یک خواب ناخوش و غمگین کننده می باشد، احساس سبکباری و همچنین آزادی میکنم، انگار جدید و تو و تازه به دنیا اومده باشم. گاهی از خودم میپرسم، یعنی نویسندهها میدونن که چیکار میکنن، با ما چیکار میکنن؟
خوشبختی را نقطه نقطه نقاشی میکنند و همچنین بدبختی را خط خط. هنگام و زمانی که تو میخواهی خوشبختی ما را توصیف کنی، بایستی و حتما یک عالم نقطههای کوچک درست کنی، مثل سورا. آن هم وقت شهروندان و مردم شهر از فاصلهای میتوانند ببینند که ما خوشبخت بودیم.
هر کدام از ما به نوعی بعد از مرگمان به زندگی ادامه میدهیم. در یاد سایر آدم ها، در یاد بچههایمان و همچنین در چیزی که خلق کردیم.
در صورتی که هم اکنون بروم پیش اگنس، یعنی جهت دائما رفتهام، گفتنش راحت نیست گرچه دوستش داشتم و همچنین کنارش خوشبخت بودم، ولی باید توجه داشت بدون او احساس آزاد بودن میکردم. جهت من هم دائما آزادی مهمتر از خوشبختی بوده. شاید آن آن هم چیزی بود که دوست دخترهایم اسمش را گذاشته بودند خودخواهی.
بچه که بودم، پدر و همچنین مادرم هر یکشنبه من رو میبردن کلیسا، ولی از همون اول اعتقادی به کلیسا نداشتم. گرچه گاهی آرزو میکنم که کاش داشتم. خانم معلمی داشتیم جهت روزهای یکشنبه. زنی قد کوتاه و همچنین بیریخت که معلولیتی هم داشت. فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کنم پاساب داشت. یک دفعه جهت کلاس تعریف کرد یک بار بچه که بوده، کلیدش رو گم میکنه. پدر و همچنین مادرش سر کار بودن و همچنین اون نمیتونسته بره منزل. شروع میکنه به دعا خوندن و همچنین خداوند تبارک و تعالی جای کلید رو نشون میده. توی راه مدرسه کلید رو گم کرده بود.
مشخصات کتاب
- رمان اگنس
- نویسنده: پتر اشتام
- ترجمه: محمود حسینی زاد
- انتشارات: افق
- تعداد صفحات: ۱۶۰
- نرخ چاپ نهم: ۱۲۵۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: سحر محبتیان
نظر تو در مورد رمان اگنس چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی دو کتاب دیگر از نشر افق:
- کتاب داستانهای ماشین تحریر
- رمان منگی