شازده کوچولو
|شازده کوچولو از قطره|
در ابتدای کتاب شازده کوچولو، تقدیمنامهای هم آمده می باشد که شاید زیبایی کتاب با آن هم شروع میمی شود. تقدیمنامهای که متن آن هم چنین می باشد:
از بچهها عذر میخواهم که آن کتاب را به یک آدمپهناور و بزرگ هدیه کردهام. عذر من موجه می باشد زیرا و به درستی که آن آدمپهناور و بزرگ بهترین دوستی می باشد که در دنیا دارم. عذر غیره ای دارم، آن آدمپهناور و بزرگ میتواند همهچیز حتی کتاب بچهها را بفهمد. عذر سومی هم دارم، آن آدمپهناور و بزرگ ساکن فرانسه می باشد و همچنین در آنجا سرما و همچنین گرسنگی میخورد و همچنین مستلزم و نیاز خیلی زیاد به دلجویی دارد. در صورتی که همه آن عذرها کافی نباشد میخواهم آن کتاب را به بچگی آن هم آدمپهناور و بزرگ تقدیم کنم. تمام آدمپهناور و بزرگها اول بچه بودهاند (گرچه کمی از ایشان به یاد میآورند)، بنابراین عنوان هدیه خود را چنین تصحیح میکنم: تقدیم به لئون ورت، آن هموقت که پسرکی بود.
[ معرفی کتاب: رمان زوربای یونانی – ترجمه محمد قاضی ]
در مورد کتاب شازده کوچولو
بعید می باشد کسی آن کتاب را نخوانده باشد، ولی باید توجه داشت در صورتی که تو جزء افرادی هستید که هنوز آن کتاب را نخواندهاید پیشنهاد میکنم در سریعترین زمان ممکن آن هم را مطالعه کنید. کتاب کوچک و همچنین خوشخوانی که میتوانید در یک یا دو ساعت آن هم را بخوانید و همچنین درسهای بسیاری از آن هم بگیرید. در آن رمان شازده کوچولو با آن هم نگاه منحصربهفرد خود، دوباره زیباییهای زندگی را به ما یادآوری میکند و همچنین به ما آدمپهناور و بزرگها هشدار میدهد که جدی بودن را کنار بذاریم و همچنین کمی هم به زندگی توجه کنیم.
در مورد قسمتهای متنوع و گوناگون و مختلف کتاب و همچنین زیباییهای هر قسمت میقدرت خیلی زیاد نوشت ولی باید توجه داشت یکی از برجستهترین قسمتهای کتاب، داستان سفر شازده کوچولو به سیارههای متنوع و گوناگون و مختلف می باشد. در هر سیاره شازده با آدمهایی برخورد میکند که هرکدام نقطهای خاص را پوشش میدهند. به عنوان مثال در سیاره اول او با یک پادشاه روبهرو میمی شود. کسی که به محض دیدن شازده میگوید: «آهان… آن هم یک رعیت!» و همچنین در ادامه ذهنیت پادشاه به خوبی نشان داده میمی شود. ذهنیتی که بدون تردید آدمهای خیلی زیاد بسیاری را شامل میمی شود. آدمهایی که فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنند اکثرا و بیشتر از دیگران حق زندگی دارند.
در سیاره دوم یک خودپسند زندگی میکند. کسی که با دیدن شازده میگوید: «بهبه! آن هم ستایشگری که به دیدن من میآید.» در سیاره سوم میخوارهای زندگی میکند. سیاره چهارم از آن هم مردی کارفرما می باشد. سیاره پنجم متعلق به فانوسافروز می باشد. در سیاره ششم یک جغرافیدان زندگی میکند و همچنین در نهایت شازده به سیاره هفتم که زمین می باشد میآید. جایی که با شگفتی مواجه میمی شود.
شازده کوچولو در سیاره زمین درسهای مختلفی یاد میگیرد ولی باید توجه داشت میقدرت گفت مهمترین درسی که او یاد میگیرد مسئولیتپذیری می باشد. چیزی که باعث میمی شود به دوباره به گل سیاره خود فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کند. در سیارههایی که شازده از آنها عبور کرد همه آدمها به شدت درگیر کسب و کار خود بودند. در واقع همه آن همها آدمپهناور و بزرگهایی جدی بودند که فرصتی جهت نزدیک شدن به شازده نداشتند. در سیاره زمین، روباه فرصت کافی داشت و همچنین میقدرت گفت کلیدیترین گفتوگوی کتاب نیز میان روباه و همچنین شازده صورت میگیرد. گفتوگویی در مورد اهلی کردن، آیین دوستی و همچنین مسئولیتپذیری که باعث زنده شدن احساس شازده به گل سیارهاش میمی شود.
در نهایت بایستی و حتما اشاره کنم که ترجمههای خیلی زیاد بسیاری از آن کتاب وجود دارد که شامل بهترین آن همها ترجمه محمد قاضی و همچنین ترجمه ابوالحسن نجفی می باشد.
[ معرفی کتاب: رمان نان و همچنین شراب – ترجمه محمد قاضی ]