نیایش چرنوبیل
|نیایش چرنوبیل از قطره|
در سال شمسی ۲۰۰۶ «گورپاچوف» که در آن هم زمان حادثه، رهبر گروه و حزب کمونیست شوروی بود، اذعان داشت: «احتمالا فاجعهی چرنوبیل دلیل اصلی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.» بله شوروی رفت، ولی باید توجه داشت زخمهایی که بجا گذاشت گویی از بین رفتنی نیست.
سربازها به روستا آمدند و همچنین شهروندان و مردم شهر را تخلیه کردند. ما را فریفتند. وعده دادند بعد از سه روز بازمیگردیم ولی باید توجه داشت هیچگاه باز نگشتیم دائما آن اتفاق را با جنگ مقایسه میکنند. ولی باید توجه داشت جنگ، آن هم را میمی شود فهمید. پدرم از جنگ برایمان میگفت. ولی باید توجه داشت اینجا! از روستایمان سه قبرستان باقی ماند: در یکی شهروندان و مردم شهر خوابیدهاند در دومی سگها و همچنین حیوانات تیرخوده ما و همچنین سومی منزل و خانههایمان، حتی منزل و خانههایمان را هم دفن کردند. (کتاب نیایش چرنوبیل – صفحه ۲۱۴)
مینی سریال چرنوبیل به تازگی از شبکه HBO پخش شده می باشد که بهغایت تأثیرگذار و همچنین جذاب و دیدنیست و همچنین توانسته می باشد توجه شهروندان و مردم شهر جهان را به خود جلب کند. پیشنهاد میکنیم کتاب را بخوانید و همچنین سریالش را ببینید تا عمق آن فاجعه آشنا شوید.
[ معرفی کتاب: جنگ چهره مخصوص زنان و دختران جوان ندارد اثر سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ ]
جملاتی از کتاب نیایش چرنوبیل
در چرنوبیل انگار همهی نشانههای جنگ را میدیدیم: کلی سرباز، تخلیه و همچنین ترک منازل. حرکت زندگی مختل شد. همهی اطلاعات چرنوبیلی در روزنامهها از واژههای نظامی بودند: اتم، انفجار، قهرمانها… و همچنین آن فهمِ آن را که ما در مسیر تاریخ جدیدی قرار گرفتهایم سخت میکند… تاریخ فجایع شروع شده… ولی باید توجه داشت انسان نمیخواهد در موردی آن هم بیندیشد، هیچگاه به آن هم فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن نکرده می باشد، او پشت چیزی پنهان میمی شود که برایش آشناست. پشت قبل. حتی یادبود قهرمانان چرنوبیل شبیه یادبود قهرمانان جنگ می باشد… (کتاب نیایش چرنوبیل – صفحه ۴۵)
من میدیدم چهروش انسان قبل از چرنوبیل به انسان چرنوبیلی تغییر پیدا کردن شد. نه یک بار… آنجا چیزی جهت فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کردن وجود دارد. من شنیدم که رفتار آتشنشانها و همچنین نیروهای پاکسازیای که در اولین شب آتش را در ایستگاه اتمی خاموش کرده بودند، شبیه خودکشی بوده… خودکشی دستهجمعی. نیروهای پاکسازی اغلب بدون لباس مخصوص کار میکردند، بدون زیرا و به درستی که و همچنین چرا به آنجا فرستاده بودندشان، جایی که رباتها «میمردند»، از آن همها واقعیت نفوذ مقدار بالای رادیواکتیو را مخفی کردند و همچنین آن همها به آن کار تن دادند و همچنین بعدش حتی از گرفتن تقدیرنامهها و همچنین مدالهای دولتی که قبل از مردن و مرگ بهشان اعطا شد، مسرور میشدند… و همچنین البته فرصت نشد که خیلیهاشان به همین تقدیرنامهها هم برسند… پس با وجود آن آن همها کی خواهند بود: قهرمان یا کسی که خودش را میکشد؟ قربانیانِ ایدهها و همچنین تربیت شوروی؟ معلوم نیست چرا با گذر زمان فراموش میمی شود که آن همها کشور خود را نجات دادند، اروپا را نجات دادند. تنها و فقط یک ثانیه با خودتان چشمانداز را تصور کنید، در صورتی که سه راکتور دیگر منفجر می شود… آن همها قهرماناند. قهرمانِ تاریخی نو. آن همها را با قهرمانان نبرد استالینگراد یا جنگ واترلو مقایسه میکنند، ولی باید توجه داشت آن همها چیز بیشتری را نجات دادند، بیشتر از سرزمین مادری، آن همها خود زندگی را نجات دادند. (کتاب نیایش چرنوبیل – صفحه ۴۶)
اولین سفر به منطقه: سطح رادیواکتیو در جنگل به نسبت زمین و همچنین جاده پنج شش برایر می باشد. همه جا دُزش بالاست. تراکتورها کار میکنند… کشاورزان جالیزهایشان را شخم میزنند… در بعضی روستاها، غده تیروئید بزرگسالان و همچنین کودکان را آزمایش کردیم: تشعشع رادیواکتیو، صد، دویست، سیصد بار اکثرا و بیشتر از حد مجاز بود. در گروهمان زن پرتوشناسی داشتیم که هنگام و زمانی که دیده بود بچهها روی شنها نشستهاند و همچنین بازی میکنند دچار حمله عصبی شد، محصولات غذایی را مقدار و اندازه گرفتیم: آن که غذا نیست، زبالهی رادیواکتیویست. زن جوانی روی نیمکت کنار منزل و خانه مینشیند، کودکش را از سینه شیر میدهد… شیر پستانها را آزمایش میکنیم: رادیواکتیو خالص. مریم مقدس چرنوبیلی… (کتاب نیایش چرنوبیل – صفحه ۲۳۶)
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: نیایش چرنوبیل
- عنوان فرعی: رویدادنامهی بعدی
- نویسنده: سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ
- ترجمه: الهام کامرانی
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۳۳۹
- نرخ چاپ سوم: ۴۴۰۰۰ تومان
👤نویسنده مطلب: وریا نادرینژاد
نظر تو در مورد کتاب نیایش چرنوبیل چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر چشمه:
- رمان گور به گور
- رمان مغازه خودکشی
- رمان شاگرد قصاب