کتاب در
|کتاب در از قطره|
کتاب در اثری از نویسنده مجارستانی، ماگدا سابو می باشد که در سال شمسی ۲۰۰۳ توانسته بود جایزه ادبی فمینا را گرفتن کند. کتابی که در آن هم راوی داستان به شکلی عجیب با زن غیره ای درگیر میمی شود. کِلِر مسود، نیویورک تایمز، بوکریویو در مورد آن رمان نوشته می باشد:
جملهها و همچنین ایماژهای سابو بهطرز غیرمنتظرهای به خاطرم میآیند و همچنین شور و همچنین احساسی قوی برمیانگیزند. آن اثر فهم من از زندگی خودم را تغییر داد. رمان در که اثری می باشد حاوی صداقتی سفتوسخت و همچنین ظرافتی مویبینانه، داستانی می باشد که در آن هم در ظاهر امر، اتفاق چندانی نمیافتد.
همچنین پشت جلد کتاب در اثر ماگدا سابو آمده می باشد:
تمام خوابهایم تکرار یک خواب واحدند، با تکتک جزئیاتش، رویایی که دوباره و همچنین دوباره به سراغم میآید. در آن کابوس دائما یکشکل، من پای پلهها، در دالان ورودی، رو به چارچوب فولادی و همچنین شیشهی نشکنِ در بیرونی ایستادهام و همچنین تقلا میکنم قفل در را باز کنم. آمبولانسی بیرون توی خیابان ایستاده. هیکلهای امدادگرها را مات و همچنین درخشنده از آن هم طرفِ شیشه میبینم که کج و همچنین معوج بهنظر میرسند و همچنین صورتهای آماسیدهشان مثل قمرهای نورانی می باشد. کلید میچرخد، ولی تلاشم بیهوده می باشد: نمیتوانم در را باز کنم.
ماگدا سابو در ابتدا شاعر بود و همچنین دو دفتر شعر نیز منتشر کرد که توانسته بود جایزهای هم از آن هم او کند، ولی باید توجه داشت در دوران حاکمیت رژیم کمونیستی، سابو را دشمن گروه و حزب کمونیست خواندند و همچنین آن جایزه را از او پس گرفته شد.
[ معرفی کتاب: رمان شهرستان دزدها – دیوید بنیوف ]
کتاب در اثر ماگدا سابو
نوشتن از کتاب در کار سختی می باشد. کتابی خاص و همچنین متغایر و متفاوت که به هیچکدام از داستانهایی که تا به حال خواندهام شباهتی نداشت. بسیاری آن اثر را اتوبیوگرافی نویسنده مجاری، ماگدا سابو، میدانند. داستان کتاب در مورد نویسندهای می باشد که اتفاقا راوی داستان هم هست که همراه با شوهرش در مجارستان زندگی میکنند.
راوی در واقع یک نویسندهی ممنوعالکار می باشد که درست قبل از نوشتن اثر جدیدش ممنوعالکار بودنش لغو میمی شود و همچنین جهت آنکه بتواند با خیال راحت کتابش را بنویسد، مستلزم و نیاز به یک خدمتکار پیدا میکند که در کارهای منزل و خانه کمک حال او باشد. یکی از دوستان راوی، پیرزنی را به عنوان خدمتکار معرفی میکند و همچنین به آن شکل امرنس وارد داستان میمی شود. امرنس شخصیت متفاوتی دارد، علیرغم کهنسالی کارهای یدی بسیاری انجام میدهد و همچنین به همه کمک میکند، بهطوری که اوست که اراده و تصمیم راسخ میگیرد جهت کسی کار کند یا نه. کارها را به شکل و همچنین روش و همچنین در زمانی که خودش ترجیح دهد انجام میدهد و همچنین ارتباط و رابطه خیلی خوبی با حیوانات نیز دارد.
رفته رفته بین آن دو زن ارتباط و رابطه عاطفی عجیب و همچنین پیچیدهای شکل میگیرد، دو زن که در گذر زمان سعی میکنند اکثرا و بیشتر به اعماق جان هم نفوذ و همچنین از دردهای هم کم کنند، ولی باید توجه داشت در نهایت به دردهای همدیگر اضافه میکنند.
چهار شخصیت اصلی رمان راوی و همچنین شوهر یا همسر خود و همچنین امرنس و همچنین سگی به اسم ویولا خواهند بود. در طول کتاب، «درِ» منزل و خانه امرنس مثل نوعی نماد می باشد، نماد شخصیت و همچنین زندگی اسرارآمیز امرنس. دری که امرنس به روی کسی باز نمیکند و همچنین هیچکس از آن هم طرف دیگر در خبر ندارد. دری که درنهایت با اعتماد به راوی باز میمی شود و همچنین… هرچند شاید در طول داستان اتفاق ویژه ای رخ ندهد و همچنین تنها و فقط ارتباط و رابطه تنگاتنگ راوی با امرنس روایت می شود ولی باید توجه داشت سابو به دغدغهها و همچنین پیچیدگیهای روابط انسانی میپردازد، به تقابلها؛ تقابل پیری و همچنین جوانی، تقابل طبقات متنوع و گوناگون و مختلف جامعه، تقابل آموخته بودن و همچنین رفتار غریزی و همچنین تقابل اصلی داستان بین دو آدم از یک جنس، میان دو زن.
کتاب از دو جهت جهت من خیلی دوست داشتنی و جذاب بود. اول آنکه شخصیت زن امرنس، که واقعا شخصیتپردازی جذابی داشت و همچنین بار اصلی کتاب هم روی دوش او بود. ارتباط و رابطه امرنس و همچنین ماگدا (نویسنده کتاب) به نحوی جهت من یادآور ارتباط و رابطه زوربا و همچنین اربابش بود، (رمان زوربای یونانی) با آن تفاوت که امرنس یه زوربای خشک و همچنین جدی تر و همچنین درونریزتر بود و همچنین دیوانگیهای زوربا را به نوع غیره ای و همچنین با شدت کمتری داشت. نحوه زندگی کردن امرنس و همچنین دیدش به روابط و همچنین خود زندگی خیلی خیلی جذاب و جالب بود و همچنین شخصیت قوی و همچنین در عین حال شکنندهای هم داشت که شاید جهت بیش از مقدار و اندازه قوی بودنش بود
دلیل دوم از باب روابط بین آدمهاست. آنکه ما بر اساس یک سری توقعاتی که از شخصیت خودمان نشات میگیرد وارد ارتباط و رابطه میشویم و همچنین انتظار داریم طرف مقابل هم حواسش به آن توقعات ما باشد، آنکه محبت قرار نیست دائما به آن هم شکل کلیشهای وجود داشته باشد و همچنین در نهایت آنکه تفاوتها چقدر میتواند دوست داشتنی و جذاب باشند. آن کتاب به خوبی آن نقطه را گوشزد میکند که درهایی خواهند بود جهت باز نشدن! که در صورتی که با زور باز شوند آن هم چیزی که پشت آن همها وجود دارد دیگر هیچوقت مثل قبل نمیمی شود و همچنین آن تا آخر عمر مایه تاسف باقی خواهد ماند.
[ معرفی کتاب: رمان کارو بار یا کسب و کار یا همان شغل پدر – اثر سرژ شالاندون ]
جملاتی از کتاب در اثر سابو
آن پرترهها از همهچیز باخبرند، بهخصوص آن هم چیزی که بیش از همه میکوشم فراموشش کنم. آن یکی ولی باید توجه داشت دیگر خواب نیست. یک بار، تنها و فقط یک بار در زندگیام، نه در حین کمخونیِ وقت خواب، بلکه در واقعیت، دری سد راهم شد. ولی باید توجه داشت آن در بالاخره باز شد. کسی در را باز کرد که از خلوت و همچنین بینوایی عاجزانهی خود چنان سخت محافظت میکرد که حتی در صورتی که سقفِ آتشگرفته روی سرش آوار میشد در را نمیگشود. تنها و فقط من میتوانستم قانعش کنم که قفل در را باز کند. هنگام و زمانی که کلید را میچرخاند به من بیش از خداوند تبارک و تعالی اعتماد کرده بود و همچنین در آن هم لحظهی سرنوشتساز من احساس میکردم که خداگونهام، همهچیزدان و همچنین سنجشگر و همچنین خیراندیش و همچنین خردمند. هردو در اشتباه بودیم: هم او که به من اعتماد کرد و همچنین هم من که بسیاری خودم را درستکار میدانستم.
در بازگشت به منزل و خانه با آن تجربهی آزاردهنده مواجه شدم که خبری در موردی مردن و مرگ و همچنین زندگی داشتم و همچنین هیچکس نبود آن موضوع را با او درمیان بگذارم. جدَّ نئاندرتال ما، اولین بار که پیروزمندانه ایستاده بود بالای سر گاومیشی که کشانکشان تا منزل و خانه آورده بودش و همچنین پی برده بود کسی نیست تا از ماجراجوییهایش جهت او بگوید یا غنایمش یا حتی زخمهایش را نشانش دهد، فهمید چارهای نیست جز آنکه بنشیند و همچنین بزند زیر گریه.
او تنها بود. کی تنها نیست؟ میخواهم بدانم. و همچنین آن شامل حال آن همهایی هم میمی شود که کسی را دارند ولی باید توجه داشت متوجه تنهاییشان نیستند.
«تا حالا حیوانی را کشتهای؟»
گفتم تا حالا هیچ موجودی را نکشتهام.
«یک روزی آن کار را میکنی. ویولا را خلاص میکنی. وقتش که بشود، میبری با تزریق خلاصش کنند. سعی کن بفهمی. هنگام و زمانی که مهلت کسی دارد تمام میمی شود، جلوش را نگیر. نمیتوانی چیزی بهش بدهی که جای زندگی را برایش بگیرد. فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنی من پالت را دوست نداشتم؟ که هنگام و زمانی که به تنگ آمده بود و همچنین میخواست خلاص می شود جهت من اهمیتی نداشت؟ پیشامد جدید آن می باشد که، به جز عشق ورزیدن، بایستی و حتما کُشتن را هم بلد باشی. ضرری ندارد آن را یادت باشد. از خدایت بپرس هنگام و زمانی که بالاخره همدیگر را ملاقات کردند پالت چی به او گفت -تو که باهم میانهی خوبی دارید.»
آن همجا ایستادم و همچنین پشتسرش ماتم برد و همچنین به آن فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کردم که چرا او، با وجود آنکه آنقدر باهم فرق داریم، هنوز هرلحظه پیشم می باشد. اصلا نمیفهمیدم از چه چیزم خوشش میآمد. قبلا اشاره کردم که آن هم موقع هنوز کموبیش جوون بودم و همچنین درستوحسابی به آن فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن نکرده بودم که دلباختگی میان آدمها چقدر غیرعقلانی، چقدر پیشبینیناپذیر و همچنین روندش
چقدر محتوم و همچنین مهلک می باشد. با آن حال من در ادبیات یونانی، که چیزی جز شور و همچنین احساس را به تصویر نمیکشد، بهخوبی به نظم درآمده بودم: مردن و مرگ و همچنین عشق و همچنین دوستی، دست در دست هم به دور یک تبر.
دانشجو که بودم از شوپنهاور نفرت داشتم. بعدها بود که بهتدریج به صحتِ آن اندیشهاش پی بردم که هر ارتباط و رابطهای که پای عواطف فردی را به میان بکشد آدم را در معرض خطر قرار میدهد و همچنین هرچه اجازه دهم آدمهای بیشتری نزدیکم شوند، بر تعداد راههایی که میمی شود به من آسیب رساند افزوده میمی شود.
نوشتن شغلی می باشد مثل بازی. بچهها بازی را جدی میگیرند و همچنین با توجه کامل انجامش میدهند و همچنین با آنکه تنها و فقط بازی می باشد و همچنین هیچ تأثیری در واقعیت ندارد، آدم برایش زحمت میکشد.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب در
- نویسنده: ماگدا سابو
- ترجمه: نصراله مرادیانی
- انتشارات: بیدگل
- تعداد صفحات: ۴۷۶
- نرخ چاپ اول: ۴۰۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: زهرا محبوبی – نگار نظری
نظر تو در مورد کتاب در اثر ماگدا سابو چیست؟ در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، آیا آن هم را به دوستان خود پیشنهاد میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]» معرفی چند کتاب خوب دیگر:
- رمان مادام بوواری
- رمان کشتن مرغ مینا
- رمان شنل پاره