بار دیگر شهری که دوست میداشتم
|بار دیگر شهری که دوست میداشتم از قطره|
بهراستی در صورتی که ما بهجای راوی داستان بودیم چه میکردیم؟ رفتن را ستایش میکردیم یا ماندن و همچنین جنگیدن را؟ آیا ماندن بهمعنای تسلیمشدن در برابر حسیترین دردهاست؟ آیا زمان دردِ بیکسی را تسکین میدهد؟ چه کسی خواهد آمد و همچنین آمدن را زنده نگه خواهد داشت؟
داستایفسکی در کتاب بیچارگان خاطرات را چه شیرین و همچنین چه تلخ، مایهٔ رنج و همچنین عذاب میداند، ولی باید توجه داشت معتقد می باشد که آن عذاب هم شیرین می باشد.
آیا راوی آن داستان با بازگشتن به زادگاهش و همچنین زندهکردن خاطراتش خود را عذاب میدهد یا از آن هم لذت میبرد؟ هرچه که هست، خاطرات او در تمام نامههایش آن همقدر بیآلایش و همچنین سرزندهاند که گویی زمان بسیاری از آن هم دوران سپری نشده می باشد. راوی داستان هرآنچه که فداکردنیست فدا میکند، هرآنچه که هست را تحمل میکند، ولی باید توجه داشت هرگز به منزلگاه دوستداشتن به گدایی نمیرود.
[ مطلب مرتبط: یک عاشقانه آرام اثر نادر ابراهیمی – نشر روزبهان ]
جملاتی از متن بار دیگر شهری که دوست میداشتم
آنچه هنوز تلخترین پوزخندِ مرا برمیانگیزد «چیزیشدن» از دیدگاه آنهاست – آنها که میخواهند ما را در قالبهای فلزی خود جای بدهند. آنها با اعدادِ کوچک به ما حمله میکنند. آنها با صفر مُطلقشان به جنگ با عمیقترین و همچنین جاذبترین رؤیاها میآیند – و همچنین ما خُردکنندگان جعبههای کوچک کفش هستیم. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۲۵)
ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و همچنین از افرادی که نمیشناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشناییهاست. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۲۶)
در هر ضربتی انتظار یک سپاسگزاری نهفته می باشد. سپاسگزاری هلیا! آن بایستی و حتما فریبت بدهد. بایستی و حتما روی نوارِ ذهنی حماقتْ قدم گذاشت. بایستی و حتما لبخند زد و همچنین زانوها را کمی خم کرد؛ ولی باید توجه داشت نه جهت سگها. سگها خوبتر از آدمها نوارِ حماقتشان را دریدهاند. هاری حد تمرّد می باشد، حدِ گسیختنِ نوارهاست. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۳۱)
تنها خواب تو را به تمامی آنچه از دست رفته می باشد، به من، و همچنین به رؤیاهای خوشِ بربادرفته پیوند خواهد زد. من دیگر نیستم؛ نیستم تا که به جانب تو بازگردم و همچنین با لبخند – که دریچهایست بهسوی فضای نیلی و همچنین زندهٔ دوستداشتن – شب را در دیدگان تو بیارایم؛ نیستم تا که بگویم گنجشکها در میان درختان نارنج با هم چه میگویند، جیرجیرکها چرا جهت هم آواز میخوانند، و همچنین چه پیامی سگها را از اعماق شب برمیانگیزد. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۳۶)
امکان، فرمانروای نیرومندترین سپاهیانی می باشد که پیروزی را بالای کلاهخودهای خود زیرا و به درستی که آسمان احساس مینموده اند. هر مغلوبی تنها به امکان میاندیشد و همچنین آن هم را نفرین میکند. هر فاتحی در درونِ خویش ستایشگر بیریای امکان می باشد. امکان میآفریند و همچنین خراب میکند. امکاناتِ ناشناس، در طول جادهها و همچنین زیرا و به درستی که زنبوران ولگرد به روی گمنامترین گُلهای وحشی منزل و خانه میسازند. دروازههای هر امکانْ انتخاب را محدود کرده می باشد. بسا که «خواستن» از تمامِ امکانات گدایی کند؛ ولی باید توجه داشت من آن هم را دوست میدارم که به التماس نیالوده باشد. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۴۱)
به یاد داشته باش که روزها و همچنین لحظهها هیچگاه باز نمیگردند. به زمان بیندیش و همچنین شبیخونِ ظالمانهٔ زمان. صبح که ماهیگیران با قایقهایشان به دریا میرفتند به من سلام کردند و همچنین گفتند که سلامشان را به تو که هنوز خفتهای برسانم. بیدار شو هلیا. بیدار شو و همچنین سلام سادهٔ ماهیگیران را بیجواب مگذار. من لبریز از گفتنم نه از نوشتن. بایستی و حتما که اینجا روبهروی من بنشینی و همچنین گوش کنی. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۵۶)
هلیا! فراموشی را بستاییم؛ چرا که ما را بعد از مردن و مرگِ نزدیکترین دوستْ زنده نگه میدارد و همچنین فراموشی را با دردناکترینِ نفرتها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش میکند، کتابهایی را خوانده می باشد فراموش میکند، و همچنین رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را… آن هم را هم فراموش میکند. لیکن چگونه از یاد خواهی برد – سگها پارس میکردند – آن هم غروبهای نارنجی را که خورشیدِ آن هم غروبها بر نگاهِ من مینشست و همچنین نگاهِ من به روی قصر و همچنین تمام شیشههای قصر سایه میانداخت؟ (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۸۱)
آهنگها تنهایی را تسکین میدهند؛ ولی باید توجه داشت تسکینِ تنهایی تسکینِ درد نیست. در کنار بیگانهها زیستن در میان بیرنگی و همچنین صدا زیستن می باشد. اینک اصوات، بیدلیلترینِ جاریشدگانِ در فضا خواهند بود. هنگام و زمانی که همه میگویند، هیچکس نمیشنود. بهخاطر داشته باش! سکوت، اثباتِ تهیبودن نمیکند. اینک آنکه میگوید تهیست – و همچنین رُفتگران بیدلیل نیست که شب را انتخاب نموده اند. (کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم – صفحه ۸۹)
[ مطلب مرتبط: کتاب مردی در تبعید ابدی – اثر نادر ابراهیمی از نشر روزبهان ]
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم
- نویسنده: نادر ابراهیمی
- انتشارات: روزبهان
- تعداد صفحات: ۹۹
- نرخ چاپ سیوچهارم – سال شمسی ۱۳۹۶: ۱۳۵۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: آزاده رمضانی
نظر تو در مورد کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب ایرانی دیگر:
- رمان ناتمامی
- رمان ثریا در اغما
- رمان به سبکی پر به سنگینی آه