من شدن
|من شدن از قطره|
از دیگر قسمتهای جذاب و جالب کتاب، واکاوی شخصیت یالوم توسط خودش بود. در شرایط سخت، یالوم پیر و همچنین متخصص خودش را در برابر یالوم جوون و همچنین پراشتباه قرار میداد و همچنین شروع به درمان او میکرد. گفتوگوهای جالبی بین یالوم پزشک و همچنین یالوم جوون در کتاب وجود دارد که جهت علاقهمندان به رواندرمانی و همچنین طرفداران یالوم خواندنی می باشد.
یالوم همچنین به ایران اشاره میکند و همچنین مینویسد: «نمیدانم چند ورژن و نسخه از کتابهایم به زبان فارسی فروخته شده می باشد: ایران تنها کشوری می باشد که کتابهای مرا بدون اجازه و همچنین ارائهی حق امتیاز چاپ میکند. حرفهایهای ایرانی، که با من تماس دارند، میگویند که با کتابهای فروید، کارل یونگ، مورتیمر آدلر، کارل راجرز و همچنین آبراهام مزلو آشنایی دارند و همچنین دوست دارند با درمانگران اروپایی بیشتر در تماس باشند. متاسفانه، زیرا و به درستی که دیگر به خارج از کشور سفر نمیکنم، مجبور شدهام دعوت آن همها را جهت سخنرانی در ایران رد کنم.»
مورد بهره بری و استفاده و نیاز ضروری به ذکر می باشد که در کتاب عکسهای سیاه و همچنین سفید مختلفی از زندگی یالوم آمده می باشد. همچنین آن کتاب تحت عنوان «من چگونه اروین یالوم شدم» نیز ترجمه شده می باشد. به دلیل در اختیار نداشتن ترجمههای متنوع و گوناگون و مختلف کتاب از مقایسه آن همها معذوریم ولی باید توجه داشت زیرا و به درستی که کتاب من شدن با ترجمه حسین کاظمی یزدی را خواندهایم، میتوانیم به تو بگوییم که ترجمه آن کتاب خوب و همچنین روان می باشد.
به روش کلی، خواندن «من شدن» را به همه افرادی که چند کتاب از یالوم خواندهاند و همچنین طرفدار او خواهند بود توصیه میکنم. همچنین در صورتی که به کتابهای زندگینامه علاقه دارید آن کتاب احتمالا گزینه مناسبی جهت خواندن باشد.
[ لینک: معرفی کتابهای زندگینامه ]
جملاتی از متن کتاب من شدن
کتابخانه منزل و خانهی دوم من شده بود و همچنین هر یکشنبه ساعتهای بسیاری آن همجا میگذراندم. بعدازظهرهای طولانی من دو فایده داشت: کتابخانه مرا به جهان پهناور و بزرگتری، که عاشقش بودم، جهان تاریخ و همچنین فرهنگ و همچنین انظار و افکار وصل میکرد و همچنین در عین حال اضطراب پدر و همچنین مادرم را نیز کم میکرد و همچنین باعث میشد آن همها از آنکه بجهی باسوادی به جامعه تحویل میدهند، احساس رضایت کنند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۸)
سال شمسیهای پیش از مریلین اغلب سیاهوسفید به ذهنم میآید: بعد از او بود که رنگ وارد زندگیام شد. اولین دیدارمان را با وضوحی غیرعادی به یاد میآورم. (کتاب من شدن – صحفه ۸۰)
دائما از من میپرسیدند که فقدان باور دینی در زندگی یا کار روانعلم پزشکی جدیدام مشکلی ساخته یا ایجاد میکند یا نه. پاسخ من دائما «نه» بود. اولا که بایستی و حتما بگویم من «بیدین» هستم، نه «ضددین». وضع من به هیچ وجه نابهنجار نبود: دین در زندگی بیشتر اهالی استنفورد و همچنین همکاران پزشک و همچنین روانپزشکم نقش اندکی ایفا میکند یا اصلا نقشی ندارد. (کتاب من شدن – صحفه ۱۷۵)
دیدنِ منزل و خانهی فروید و همچنین راه رفتن در خیابانهای وین او، سی سال شمسی بعد موقع نوشتن هنگام و زمانی که نیچه گریست خیلی به دردم خورد. براساس آن خاطرات و همچنین عکسهایی که آن هم سال شمسی گرفته بودم، جهت ملاقاتهای خیالی نیچه و همچنین پزشک معروف وینی، یوزف بروئر که خود مرشد فروید بوده می باشد، بارهی عکسی معتبری ساخته یا ایجاد کردم. (کتاب من شدن – صحفه ۱۹۸)
جهت مدتی طولانی، به نوع متفاوتی از کتاب فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکردم. همهی عمر عاشق روایت بودم و همچنین اغلب در کارهای تخصصیام قاچاقی داستانهای درمانی وارد کردهام که بعضی از آن همها چند خط بودهاند و همچنین بعضی تا چند صفحه ادامه داشتند. طی سالیان، خوانندگان کتاب تیمدرمانیام به من گفتهاند که صفحات نظری خشک کتاب را تحمل میکنند زیرا و به درستی که میدانند که کمی بعد داستان آموزنده از راه میرسد. بنابراین، در پنجاه و همچنین شش سالگی اراده و تصمیم راسخ گرفتم دگرگونی و تغییری اساسی در زندگیام انجام دهم. همچنان، با نوشتههایم به رواندرمانگران جوون آموزش میدادم، ولی به داستان موقعیتی ممتاز دادم: اول داستان را مطرح میکردم و همچنین بعد به آن هم اجازه میدادم تا اولین وسیلهی آموزشیام می شود. احساس میکردم زمان رهاسازی داستانگویی در وجودم فرا رسیده می باشد. (کتاب من شدن – صحفه ۲۷۸)
هنگام و زمانی که من و همچنین مریلین هردو در کتابفروشی دانشگاه یوآنینا مشغول امضا کردن کتاب بودیم، مریلین از صاحب آن همجا پرسید که من چقدر میان خوانندگان یونانی محبوبیت دارم. او پاسخ داد: «یالوم آنجا پرفروشترین نویسندهی امریکاییه.» مریلین پرسید: «فیلیپ راث چگونه و چطوری؟» و همچنین او پاسخ داد: «اونو هم دوست داریم، ولی ما یالوم رو یونانی میدونیم.» (کتاب من شدن – صحفه ۳۳۵)
شوپنهاور زمخت، بیباک، و همچنین بیمقدار و اندازه منزوی بود. او دنژوانی قرن نوزدهمی بود که به همهی نیروها، شامل دین، حمله کرد. شوپنهاور همچنین مردی زجرکشیده بود و همچنین آثارش بیشتر انرژی خود را از اندوه، بدبینی، و همچنین نفرتِ بیش از حد او از انسان میگیرند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۴۶)
زندگی خانوادگی ما پُر می باشد از بازی. من با هر سه پسرم در زمین تنیس محله تنیس بازی میکردم – آن همها از بهترین خاطراتماند. به رید و همچنین ویکتور از آن هم ابتدای کودکیشان شطرنج یاد دادم و همچنین آن همها شطرنجبازان قهاری شدند. با لذت آن همها را به مسابقات میبردم و همچنین دائما هم با جایزه برمیگشتند. (کتاب من شدن – صحفه ۳۹۴)
بله، اعتراف میکنم که از رسیدن به آن آخرین پاراگراف وحشتناک میترسم. دائما تودهای کتاب در ذهنم داشتم که منتظر بودند نوشته شوند، ولی دیگر تمام شد. هنگام و زمانی که آن کتاب را تمام کنم، مطمئنم دیگر کتابی منتظرم نخواهد بود. دوستان و همچنین همکارانم هنگام و زمانی که آن حرف را میشنوند شکایت میکنند. آن همها بارها چنین چیزی از من شنیدهاند؛ ولی میترسم که آنبار با دفعات قبل فرق داشته باشد. (کتاب من شدن – صحفه ۴۲۲)
[ لینک: کتاب انسان در جستجوی معنی ]
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: من شدن
- عنوان فرعی: خاطرات یک روانپزشک
- نویسنده: اروین د. یالوم
- ترجمه: حسین کاظمی یزدی
- انتشارات: پندار تابان
- تعداد صفحات: ۴۲۴
- نرخ چاپ اول – ۱۳۹۷: ۴۰۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: سروش فتحی
نظر تو در مورد آن کتاب چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار یالوم کدام کتاب او را اکثرا و بیشتر میپسندید؟
[ لینک: چگونه کتاب بخوانیم ]