سگ ولگرد
|سگ ولگرد از قطره|
کتاب سگ ولگرد مجموعه داستانی از صادق هدایت، نویسنده، مترجم و همچنین روشنفکر ایرانی می باشد که اولین بار در سال شمسی ۱۳۲۱ منتشر شد.
منتقدان سگ ولگرد را داستانی اگزیستانسیالیستی به شمار میآورند و همچنین آن هم را در کنار بعضی دیگر از داستانهای کوتاه هدایت مانند زندهبهگور و همچنین تاریکمنزل و خانه، از آن هم دسته روانداستانهای او همچنین دانستهاند که با تکنیکهای واقعگرایی نوشته شدهاند. صادق چوبک و همچنین احمد شاملو شامل نویسندگان و همچنین شاعرانی خواهند بود که با تأثیر از سگ ولگرد به آفرینش آثاری پرداختهاند. (+)
کتاب سگ ولگرد شامل ۸ داستان کوتاه به شرح زیر می باشد:
- سگ ولگرد
- دن ژوان کرج
- بنبست
- کانیا
- تخت ابونصر
- تجلی
- تاریکمنزل و خانه
- میهنپرست
از میان آن داستانها دو داستان سگ ولگرد و همچنین داستان تاریکمنزل و خانه اکثرا و بیشتر به چشم میآید و همچنین میقدرت آن همها را از بهترینهای صادق هدایت تلقی کرد.
[ مطلب مرتبط: رمان بوف کور – صادق هدایت ]
در مورد کتاب سگ ولگرد
سگ ولگرد داستان جامعه ابتدایی می باشد. جامعهای که در آن هم از هیچ جنبش فکری و همچنین فعالیت خبری نیست. جامعهای سنتی با عقاید مذهبی مرتجع که سگی را نجس میدانند و همچنین جهت ثواب و همچنین رضای خداوند تبارک و تعالی کتک زدن سگ را امری مسلم و همچنین طبیعی میدانند. ولی آن طرز رفتار به جهت بیرحمی شهروندان و مردم شهر نیست. بلکه علت ناآگاهی آن همهاست. هر چند پس نتیجه آن می شود که یکیست.
داستان سگ ولگرد شاید یکی از لطیفترین داستانهای هدایت می باشد. سگی گم شده که در دنیایی واقع شده که دنیای او نیست. در آن دنیا هیچکس او را نمیفهمد و همچنین به نالههای او گوش نمیدهد. او تشنه محبت می باشد و همچنین همدردی ولی…
من فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنم در واقع سگ ولگرد به نوعی نمودی از همه ما انسانهاست. همه انسانهایی که در جایی واقع شدهاند که با آن هم بیگانهاند و همچنین ناگزیرند در میان افرادی به زندگی خود ادامه دهند که هیچ وجه مشترکی با آن همها ندارند.
یکی دیگر از داستانهای آن کتاب تاریکمنزل و خانه می باشد. داستانی که بین آن هشت داستان اکثرا و بیشتر نظر من را جلب کرد. به وقت مطالعه آن داستان احساس میکردم با دو بعد از شخصیت روحی و همچنین فکری نویسنده طرفم که دیالوگهای بین دو شخصیت داستان همه پرسش و همچنین پاسخ مشغلههای ذهنی خود هدایت می باشد. هدایتی که در پس تنش و همچنین تحلیلهای فکری و همچنین خستهکننده در تلاش جهت دیدن کور سوی امیدی هست، نمیدانم!!
جملاتی از متن کتاب سگ ولگرد
از داستان سگ ولگرد
تمام قوای خودش را جمع کرده بود و همچنین جستوخیزهایی از روی ناامیدی برمیداشت. ولی باید توجه داشت اتومبیل از او تندتر میرفت. او اشتباه کرده بود. همچنین و علاوه بر آنکه به دو اتومبیل نمیرسید، ناتوان و همچنین شکسته شده بود. دلش ضعف میرفت و همچنین یکمرتبه حس کرد که اعضایش از ارادهی او خارج شده و همچنین قادر به کمترین حرکت نیست. تمام کوشش او بیهوده بود. اصلاً نمیدانست چرا دویده، نمیدانست به کجا میرود، نه راه پس داشت و همچنین نه راه پیش. ایستاد. لهله میزد، زبان از دهنش بیرون آمده بود. جلوی چشمهایش تاریک شده بود. با سر خمیده، به زحمت خودش را از کنار جاده کشید و همچنین رفت در یک جوی کنار کشتزار، شکمش را روی ماسهی داغ و همچنین نمناک گذاشت، و همچنین با میل غریزی خودش که هیچ وقت گول نمیخورد، حس کرد که دیگر از اینجا نمیتواند تکان بخورد. سرش گیج میرفت، انظار و افکار و همچنین احساساتش محو و همچنین تیره شده بود، درد شدیدی در شکمش حس میکرد و همچنین در چشمهایش روشنایی ناخوشی میدرخشید. در میان تشنج و همچنین پیچ و همچنین تاب، دستها و همچنین پاهایش کمکم بیحس میشد، عرق سردی تمام تنش را فرا گرفت.
ولی چیزیکه اکثرا و بیشتر از همه پات را شکنجه میداد احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچهای بود که همهاش تو سری خورده و همچنین فحش شنیده ولی باید توجه داشت احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده مخصوصا با آن زندگی جدید پر از درد و همچنین زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمهای او آن نوازش را گدایی میکرد و همچنین حاضر بود جان خودش را بدهد در صورتیکه یکنفر به او اظهار محبت بکند. او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز کند ولی باید توجه داشت به نظر میآمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت و همچنین هیچکس از او حمایت نمیکرد.
از داستان تاریکمنزل و خانه
من هیچ وقت در کیفهای دیگران شریک نبودهام، دائما یه احساس سخت یا یه احساس بدبختی جلو منو گرفته. درد زندگی، اشکال زندگی. ولی باید توجه داشت از همه آن اشکالات مهمتر جوال رفتن با آدمهاست. شر جامعه گندیده، شر خوراک و همچنین پوشاک، همه اینا دائمن از بیدار شدن وجود حقیقی ما جلوگیری میکنه. یه وقت بود داخل اونا شدم، خواستم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کردهام. هر چی رو که لذت تصور میکنن همه رو امتحان کردم، دیدم کیفهای دیگرون به درد من نمیخوره. حس میکردم دائما و همچنین در هر جا خارجی هستم. هیچ ارتباط و رابطهئی با سایر شهروندان و مردم شهر نداشتم. من نمیتونستم خودمو به فراخور زندگی سایرین در بیارم. دائما با خودم میگفتم: روزی از جامعه گریز و فرار خواهم کرد و همچنین در یه دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد. ولی باید توجه داشت نمیخواستم انزوا رو وسیله شناخته شدن و شهرت و همچنین یا نوندونی خودم بکنم. من نمیخواستم خودمو محکوم انظار و افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشم.
مشخصات کتاب
- عنوان: سگ ولگرد
- نویسنده: صادق هدایت
- تعداد صفحات: ۱۷۲
- افست
آن مطلب با همکاری سحر محبتیان نوشته شده می باشد.
نظر تو در مورد کتاب سگ ولگرد چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب ایرانی دیگر:
- رمان ملکوت
- کتاب ثریا در اغما
- کتاب سمفونی مردگان