سرباز خوب
|سرباز خوب از قطره|
میتوانم بگویم آن رمان جزء معدود کتابهایی بود که خواندم و همچنین در آن هم تک تک شخصیتها (حتی فرعیترین و همچنین کمرنگترین شخصیت) با ریزبینی و همچنین تیزبینی طراحی شده بودند. هرکدام از آن همها شخصیتی مستقل بودند که جدا از خط داستان میشد ساعت های طولانی و زیاد تنها و فقط به آن نوع شخصیت فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کرد. روانشناسی به کار برده شده در خلق هر شخصیت بینظیر و همچنین شگفتانگیز بود. حتی نحوه رفتار آن شخصیتها با یکدیگر، نوع همدلی و همچنین همدست شدنشان و همچنین… بینظیر بود.
راوی بارها در جای جای داستان اشاره دارد که آنها همه داستان زندگی آدمهایی خوب بود! بارها به نیکی از آن همها یاد میکند حتی آدمهایی را که به او و همچنین زندگی فردی یا شخصیاش آسیب زدهاند را بارها آدمهایی خوب معرفی میکند. جهت خود من آن بحث و داستان از جانب راوی خیلی احمقانه به نظر میرسید که چرا انقدر سادهلوحانه به خیانتکاری که زندگیاش را نابود کرده لقب انسان خوب میدهد! ولی باید توجه داشت در آخر کتاب متوجه شدم تمام آنها شاید جهت آن بود که راوی جهت خودش هم بتواند آن هم توجیه را به کار ببرد، در واقع در زندگی عینی هم همین اتفاق میافتد. هرکدام از انسانها با تمام خطایا و همچنین بدیها در نهایت در شکل گیری آن هم خطا تنها نبودهاند، دائما کوهی از دلایل که به فرهنگ، تربیت، شرایط جامعه و همچنین خانوادهای که در آن هم رشد نموده اند و همچنین حتی دین برمیگردد، پشت شکل گیری شخصیتشان بوده و همچنین منجر به سر زدن خطا شده می باشد. آن نظریه به شدت هوشمندانه در کتاب مطرح میمی شود در صورتی که بتوانیم با آگاهی پرده از رازش برداریم. آنکه در نهایت در صورتی که هر فرد و همچنین شخصیتاش را با دیدی منصفانه و همچنین روانشناسانه، کند و همچنین کاو کنیم میتوانیم تا حدود بسیاری او را از کردههایش تبرئه کنیم.
به روش مثال یک از شخصیتهای قابل تامل کتاب لئونورا می باشد. زنی که با تربیت کاتالویک پهناور و بزرگ شده و همچنین در جامعه انگلیسی میخواهد تمام قد از پس زن خوب تعریف شده بر بیاد و همچنین جهت آن موضوع بایستی و حتما بهای سنگینی بپردازد. فشار روحی که لئونورا در طول داستان و همچنین زندگی با شوهر یا همسر خود تحمل میکند تنها از آن بابت که در کلیسای کاتولیک طلاق تعریف نشده و همچنین یا از بابت جامعه وجهه خوبی ندارد و همچنین در بعضی مواقع امید به بازگشت شوهر یا همسر خود و همچنین درک شدن فداکاریهایش از جانب او مثال ملموسی می باشد از زنهایی در همهی جوامع.
لئونورا به طرز بیرحمانه و همچنین عجیبی حتی تا پا اندازی جهت شوهرش پیش میرود ( که در ابتدای کتاب جهت من به عنوان یک مخاطب زن به شدت غیر قابل باور بود ولی باید توجه داشت بعد از شناخت تیپ شخصیتی او برایم توجیهپذیر و همچنین ملموس شد) و همچنین راوی اذعان میکند که لئونورا احساس میکرد در صورتی که موفق میشد آن زندگی را نجات بدهد در واقع توانسته بود کلیسا و همچنین جامعه زنان را نجات بدهد و همچنین خود راوی میگوید:
من آنقدر رگ آمریکایی ندارم که بگویم همهی عشقهای حقیقی مستلزم و نیاز به فداکاری دارند. آن روش نیست. ولی باید توجه داشت فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنم که عشقی حقیقیتر و همچنین طولانیتر خواهد بود که کسی آن هم وسط از خود گذشتگی داشته باشد. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۳۴)
ولی باید توجه داشت باز هم نقطه جذاب و جالب همین عکسالعملهای راوی می باشد که زمانی متنفر و همچنین دلزده میمی شود و همچنین حتی همین رفتار لئونورا را درست نمیداند و همچنین باز در جایی که هنوز چیزی از واقعیت و حقیقت را نمیداند شیفته لئونورا شده و همچنین سراسر او را تحسین میکند. عکسالعملهای راوی و همچنین نحوه کنترل احساساتش خیلی زیاد جذاب و جالب می باشد و همچنین دقیقا الگویی از خود ما ارائه میدهد که آن اتفاق، آن متعادل نبودن احساس و همچنین عقلمان تا زمانی که فردی را نشناختهایم و همچنین حتی بعد شناختنش چقدر متغایر و متفاوت می باشد و همچنین یکسان نیست. همانطور که در کتاب آمده می باشد:
زیرا و به درستی که چه کسی در آن دنیا میتواند به غیره ای شخصیتی را نسبت دهد؟ چه کسی در آن دنیا از قلب غیره ای – یا خودش – خبر دارد نمیخواهم بگویم که کسی نمیتواند حد و همچنین حدود رفتار طرف را در نظر بگیرد و همچنین به شخصیتش پی ببرد. با آن حال، نمیتواند طرز برخورد او را در هر موقعیتی حدس بزند. تا هنگام و زمانی که که آدم نتواند چنین کاری کند، آن هم شخصیتی که از طرف برداشت کرده به درد کسی نمیخورد. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۷۷)
و همچنین یا حتی شخصیتی به نام ادوارد که در واقع همسر لئونورا می باشد و همچنین راوی دوست صمیمی اوست. نحوه برخورد او با شوهر یا همسر خود، تمام احساسات دوگانهای که او دارد در مواجهه با زن غیره ای و همچنین قیاسش با احساسی که به شوهر یا همسر خود دارد، همه گرههایی می باشد که ما با لذت باز میکنیم و همچنین میشناسیم. تک تک شخصیتها را میقدرت در موقعیتهای مختلفی که در کتاب خواهند بود بررسی کردن کرد و همچنین توضیح داد ولی آن پیشامد جدید شاید باعث افشای کامل داستان کتاب می شود.
[ مطلب مرتبط: رمان مردی به نام اوه – نشر نون ]
نام کتاب در ابتدا توسط نویسنده «دلگیرترین داستان» انتخاب شده بود و همچنین راوی بارها در نقل داستان زندگیاش میگوید که آن دلگیرترین داستان ممکن می باشد (که به واقع هم همینطور می باشد) ولی باید توجه داشت بعد بنا به دلایلی جهت فروش بهتر کتاب به سرباز خوب تغییر یافته می باشد. (چاپ اول آن کتاب با اسم یک سرباز خوب و همچنین چاپ دوم کتاب با اسم سرباز خوب منتشر شده می باشد.) فیلمی بر اساس آن کتاب نیز ساخته شده می باشد.
خواندن آن کتاب در صورتی که سرسری نباشد کمک بزرگیست به شناخت ما از انسانها و همچنین زندگی. آنکه هر تصمیمی که هر فرد با شخصیت منحصر به فردش میگیرد تا کجا میتواند آسیبزننده باشد و همچنین گاهی ما چقدر راحت میتوانیم خطاهای یکدیگر را نادیده بگیریم در صورتی که تنها و فقط یک لحظه فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کنیم شاید من هم همین کار را میکردم و همچنین یا در آخر کتاب به پس نتیجه آن می شود که اسف بارتری برسیم که ما هم در برابر خطای انسانی به عمد ساکت ماندیم (حتی به نرخ احمق نشان دادن خودمان) زیرا و به درستی که جایی در دلمان میخواستیم ما آن هم کسی باشیم که آن کارها را میکند و همچنین جراتش را نداشتیم و همچنین یا ما بودیم که آنقدر به شخصیت اصلی و همچنین ذاتیمان افسار زدیم و همچنین کنترلش کردیم که حالا از دیدن آزادی یک انسان دیگر و همچنین جسارتش در مرتکب گناه شدن لذت میبریم و همچنین حتی ستایشش میکنیم.
بیدلیل نیست که آن کتاب در لیست کتابهایی که بایستی و حتما قبل از مردن و مرگ بخوانیم آمده می باشد. کتابی به شدت قوی هم از نظر پرداخت داستانی و همچنین تمام جذابیتها و همچنین عناصری که یک داستان خوب بایستی و حتما داشته باشد و همچنین هم از منظر روانشناسی و همچنین جامعهشناسی بینظیر می باشد.
ترجمه کتاب بیاشکال نبود ولی باید توجه داشت میقدرت گفت در کل ترجمه خوبی بود.