بیمار خاموش
|بیمار خاموش از قطره|
بیمار خاموش داستان زندگی نقاش معروفی به نام «آلیسیا برنسون» می باشد که با عکاسی به نام «گابریل» ازدواج کرده و همچنین زندگی ظاهراً خوبی دارد. آنها در منزل و خانههای دلباز با پنجرههایی پهناور و بزرگ در یکی از منطقه ها و مناطق اعیانی لندن زندگی میکنند. تا آنکه یک شب آلیسیا هنگام و زمانی که که شوهرش از سر کار به منزل و خانه برمیگردد، پنج بار به صورت او شلیک میکند و همچنین بعد از آن هم، دیگر کلمهای بر زبان نمیآورد. سکوتی مرگبار که رازهای بسیاری در خود دارد…
الکس مایکلیدیس سال شمسی ۱۹۷۷ در قبرس از پدری قبرسی-یونانی و همچنین مادری انگلیسی به دنیا آمد. در دانشگاه کمبریج ادبیات انگلیسی خواند و همچنین از موسسهی فیلم دیدنی و جذاب آمریکا در لس آنجلس، لیسانس فیلمنامهنویسی گرفت. مایکلیدیس در سالهای ۲۰۱۳ و همچنین ۲۰۱۸ دو فیلمنامهی سینمایی نوشت و همچنین خیلی زود به عنوان فیلمنامهنویس جایگاهش را تثبیت کرد.
ولی باید توجه داشت سال شمسی ۲۰۱۹ به نوشتن رمان روی آورد و همچنین ناگهان نامش سر زبانها افتاد. بیمار خاموش نخستین رمان اوست، ولی باید توجه داشت احتمالاً موفقیت شگفت همین اولی باعث میمی شود حالا در توصیف او، به جای فیلمنامهنویس، اکثرا و بیشتر از عبارت داستاننویس بهره بری و استفاده می شود. بیمار خاموش بلافاصله بعد از نشر در اوایل سال شمسی ۲۰۱۹، در صدر پرفروشهای نیویورکتایمز و همچنین سایر فهرستها و همچنین وبسایت و مرکز خبرهای جدیدهای معتبر قرار گرفت و همچنین هفتههای بسیاری در آن فهرست باقی ماند.
گابریل برنسون شش سال شمسی پیش به کشتن و قتل رسید. چهل و همچنین چهار ساله بود. او در بیست و همچنین پنجم آگوست و همچنین در گرمای غیرعادی تابستان به کشتن و قتل رسید. شاید یادتان باشد که بالاترین درجهی گرما را در آن هم زمان ثبت کردند. روزی که او مرد، گرمترین روز سال شمسی بود. در روز آخر عمرش صبح زود بیدار شد. ساعت ۵:۱۵ صبح ماشینی او را از منزل و خانهاش که در شمال اروپایی لندن بود و همچنین به همراه آلیسیا در آن همجا زندگی میکرد، به حاشیهی همپستد هیث برد و همچنین جهت عکاسی به شوردیچ رفت. تمام روز را صرف عکاسی از مدلهای بالای پشت بام واگو کرده بود. در موردی کارهای آلیسیا چیز بسیاری مشخص نیست. او در شرف نمایش نمایشگاه بود و همچنین حسابی مشغول کارهایش بود. به احتمال تمام روز را مشغول نقاشی در انتهای باغ، در آلاچیقی بود که بعدها آن هم را به استودیو تغییر پیدا کردن کرد. گابریل تا دیروقت مشغول عکاسی بود و همچنین تا ساعت یازده به منزل و خانه برنگشت. نیم ساعت بعد همسایهشان باربی هلمن صدای چند شلیک گلوله تفنگ را شنید. باربی به پلیس زنگ زد و همچنین در ساعت ۱۱:۳۵ شب ماشینی از ایستگاه هاور استاک هیل به محل اعزام شد و همچنین ظرف سه دقیقه به منزل و خانهی برنسون رسید. (کتاب بیمار خاموش – صفحه ۱۳ – ۱۴)
پیش از دیدار کتی از مدتی قبل روت را میدیدم و همچنین تا سه سال شمسی اول ارتباط و رابطهام با کتی به درمانم ادامه دادم. نصیحتهای روت را بعد از نخستین ارتباطم با کتی خوب به یاد دارم. «انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر می باشد. بایستی و حتما از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق می باشد، به انتقادهایم گوش میدهد، به من اجازهی اشتباه میدهد و همچنین آیا وعدههای غیر ممکن میدهد یا نه؟»
آن هم موقع همهی آنها را به کتی گفتم و همچنین او گفت بیا با هم عهد ببندیم. قسم خوردیم که هرگز به هم دروغ نگوییم. هرگز چیزی را وانمود نکنیم و همچنین دائما روراست باشیم. گفتم: «چه اتفاقی افتاد؟ پس چه شد؟»
روت کمی فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن کرد. حرفش مرا متعجب کرد. «فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنم در صورتی که پیش خودت اقرار کنی، جوابش را میدانی.»
سرم را تکان دادم. «نمیدانم. نمیدانم.»
سکوتی آزاردهنده برقرار شد. ناگهان کتی را مجسم کردم که آن هم ایمیلهای پرشور را مینویسد. به هیجان و همچنین ارتباط و رابطهی پنهانیاش با آن هم مرد. آن که از کارهای دزدکی لذت میبرد. مثل نقش بازی کردن. ولی باید توجه داشت آن بار بیرون از صحنهی بازی. در آخر گفتم: «فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنم خسته شده.»
«چرا آن را میگویی؟»
«زیرا و به درستی که او به هیجان مستلزم و نیاز دارد. به درام. دائما آنروش بوده. فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن میکنم که با هم لحظات سرگرمکنندهای نداشتیم و همچنین من دائما استرس داشتم و همچنین سخت کار میکردم. اخیراً در آنباره بگومگو داشتیم و همچنین او دائما از کلمهی آتشبازی بهره بری و استفاده میکرد.»
«آتشبازی؟»
«البته جایی نمیگفت. تنها و فقط بین خودمان بود.»
«آها. میفهمم.» سرش را تکان داد. «قبلاً در مورداش حرف زده بودیم. مگر نه؟»
«در موردی آتشبازی؟»
«در موردی عشق. در موردی آن که چقدر به خاطر آتشبازی در عشق مرتکب اشتباه میشویم. به خاطر درام و همچنین اشتباههای کاری. ولی باید توجه داشت عشق واقعی خیلی آرام و همچنین بیحرکت می باشد. و همچنین در صورتی که آن هم را زیاد از جنبهی درام نبینی، خستهکننده می باشد. عشق، عمیق و همچنین خونسرد می باشد. و همچنین البته پایدار. تصور میکنم که تو به معنای درست کلمه به کتی عشق میدهی. خواه یا ناخواه او هم میتواند به شیوهای دیگر آن هم را به تو برگرداند.» (کتاب بیمار خاموش – صفحه ۱۱۰ – ۱۱۱)
مشخصات کتاب
- عنوان: بیمار خاموش
- نویسنده: الکس مایکلیدیس
- ترجمه: مریم حسیننژاد
- انتشارات: نشر سنگ
- روانشناختی
- تعداد صفحات: ۳۲۰ صفحه
- نرخ: ۴۰ هزار تومان
نظر تو در مورد کتاب بیمار خاموش چیست؟ لطفا در صورتی که آن کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.